بسیاری از پدیدههای دوران دفاع مقدس، بیبدیل و از جهاتی شگرف و تکرارناشدنی هستند، زیرا به لحاظ کالبدی، فضایی در مقطع جنگ هشت ساله ایجاد شد که علل وقوع آن در بستر تاریخ تفکر سیاسی اجتماعی شیعه و اتفاقاتی که در صحنه روابط بینالملل در اواخر قرن بیستم و فراز و نشیبهایی که در روند تحولات اجتماعی قرن اخیر رخ داد، قابل جستجوست.
فرماندهان دوران دفاع مقدس به اقتضای شرایط زمانی و مکانی و سطح و شکل آموزههای دینی، گاه از مسیر عشق عبور میکردند و گاه از راه عقل و البته باید گفت شخصیت آنان، الهامگرفته از منش و تفکر حضرت امام خمینی(ره) بود.
شهید احمد کاظمی در زمره فرماندهانی بود که به نحو بارزتری از تعلیمات عرفانی مبارزه مبتنی بر اندیشه امام راحل به درستی بهره گرفت و حماسههای تاریخی آفرید.
فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران اذعان دارند که احمد کاظمی از یک سو در برابر تودههای بسیجی متواضع و کاملا آشتیپذیر بود، لیکن آنگاه که آتش جنگ و دفاع و شبیخون دشمن شعلهور بود، بسیار سرسخت و آشتیناپذیر ظاهر میشد.
او نه تنها در آن سوی جبهه که در این سو نیز بر پایه عهد و پیمانی که تنها با خدای خود بسته بود، در جریان تصمیمسازی و تصمیمگیریهای عملیاتی بیدلیل انعطاف نشان نمیداد. تجزیه و تحلیل این تضاد رفتاری، تماما در چهارچوب فضای مدیریتی خاص زمان جنگ امکانپذیر میشود.
بیشک میتوان گفت این شیوه مدیریتی در درجه نخست، برای راویان و در مراحل بعد برای اندک نزدیکان احمد کاظمی، قابل فهم و درک بوده است. او به همان شدتی که در برابر پاییندستان رزمنده و بسیجی، نرمخو، ملایم و حمایتگر بود، در هنگامه بحث و مجادله بر سر طرحهای عملیاتی و انتخاب، فلش حمله علیه دشمن بعثی، سرسختانه، قاطع و غیراحساساتی رفتار میکرد و پس از ساعتها شناسایی شخصی و مستقیم منطقه هدف تهاجم و احتجاج با دیگر فرماندهان و ردههای مافوق، آنگاه که پای در کارزار مینهاد، ولوله به راه میانداخت و ستون به ستون دشمن را متزلزل میساخت تا جایی که حتی دشمن به فغان میآمد و زبان به اعتراف میگشود.
او به دلیل همین ویژگیهای منحصر به فردش، بارها قبل از هر عملیاتی، اعتراضها و انتقادهای زیادی را به خود معطوف میکرد، ولی در پی کسب احساس تکلیف و تشخیص برای اقدام به موقع، وقتی کاروان لشکرش را به راه میانداخت و در خطوط اول جبهه؛ چه در پهندشت جنوب و چه در قلل مرتفع و درهها و یالهای غرب کشور و چه در پشت خاکریزها آماج گلولههای مستقیم تانک که مثل رگبار تیر اجرای آتش میکردند قد میافراشت، روحیهای سرشار از موفقیت و ظفرمندی به سراسر اردوگاه خودی تزریق مینمود.
احمد در راستای احساس مسئولیتی که در برابر رزمندگان بسیجی داشت، در روزهای باقیمانده به عملیات، کلیه واحدهای ستادی و پشتیبانی را از نزدیک بازدید میکرد و از جمله برادران بهداری را به شرکت دادن بیشتر پزشکان در خط و برادران اطلاعات و عملیات را به انتخاب بهترین معبر و راهکار و برادران مهندسی را به احداث به موقع خاکریز و سنگر و... توصیه اکید مینمود و سپس شخصا برای کسب اطلاع از میزان پیشرفت این امور، حضوری پرمخاطره در خطوط مقدم پیدا میکرد.
سادگی، خلوص و تواضع و فروتنی او باعث شده بود در قلب رزمندگان و بسیجیها جا داشته باشد. به همه جا سرکشی میکرد و با ردههایی پایین لشکر از مسئول تعمیرگاه گرفته تا مسئول حمام، اسلحهخانه، بسیجیها تا گردان و... حضورا نشست و برخاست داشت. هرکس با او برخورد میکرد، شیفته مرام و اخلاق و ادب و حجب و حیای او میشد.
روحیات بسیجی و خلق و خو و رفتار و سخنانش، امکان ارتباط با نیروهای بسیجی را به خوبی برایش فراهم میساخت و به خوبی بر نیروهای مردمی فرماندهی میکرد.اگر زندگی فرماندههان شهید لشکرها چون احمد کاظمی، مهدی باکری، حسین خرازی، همت و زینالدین عمیقا بررسی شود، همه به این واقعیت مسلم ایمان میآورند که این فرماندهان، استادان بزرگ فن جنگ هستند و قطعا در رأس همه آنان، احمد کاظمی در قامت یک فرمانده نیرو که حیات مبارک او شانزده سال پس از جنگ ادامه پیدا کرد، در این فن از سرداران جاودانه تاریخ است.
کوبیدن دشمن برای تحمیل اراده خود بر دشمن و متقاعد کردن دشمن به نحوی مطمئن که در برابر این فرمانده توانمند و نابغه در میدان جنگ نمیتوان تاب مقاومت آورد، از احمد کاظمی برمیآمد و بس. وی پدیدهای بود که دیگر ممکن نیست به آسانی نظیر او به وجود آید.
شهید کاظمی و لشکر هشت نجف قهر الهی بودند که بر سر دشمن بعثی فرود میآمدند و خداوند احمد کاظمی و لشکر هشت نجف را برای کیفر دادن به سربازان متجاوز به ایران اسلامی فرستاد.
احمد با صداقت و خلوص و شجاعت و تدبیری بیمانند، خویشتن را در خدمت به ولایت و اسلام و مسلمین و ایران اسلامی مستحیل و ذوب کرد و 28 سال خستگیناپذیر و بیوقفه در قالب یک فرمانده مجاهد و عارف کوشید. عشق و خدمت به ولایت و نظام اسلامی و ایران اسلامی بر روح او مسلط بود. فعالیتهای فکری، هوش، تحرک فوقالعاده و گرایش دایم برای کوبیدن دشمن در هر نقطه و مکانی از خطوط برجسته احمد کاظمی بود.
شهید کاظمی به اعتقاد تمام فرماندهان و صاحبنظران نظامی، برجستهترین تاکتیکدان (پیروزی در نبردها) و هم استراتژیستی خبره بود و تشخیصهای صحیح راهبردی داشت. مثل شهید مهدی باکری کم حرف میزد ولی زیاد عمل میکرد. مهدی، حسین و احمد اهل اظهارنظرهای مبسوط نبودند و در جلسهها، تطویل کلام نداشتند.
خیلی خلاصه اظهارنظر میکردند و حرف میزدند و اغلب خاموش بودند. امام علی(ع) در وصف یکی از برادران دینی خود در نهجالبلاغه میفرماید: بیشتر روزگار خاموش بود و اگر میگفت، غلبه میکرد و تشنگی پرسندگان را فرو مینشاند. کاظمی هم مثل مهدی، مصداق این فرمایش مولی امیرالمؤمنین بود.
هرگز مشتی و دستی و شلاقی بر سربازش در میدان نزد، بلکه رزمندهاش را با تشویق و افتخار و معنویت و ادب و شجاعت به جنگ وا داشت و سربازانش وقتی اراده آهنین و صلابت روح و شجاعت و ادب احمد را در میدان جنگ میدیدند، برای پیشروی و حمله به دشمن، سر از پا نمیشناختند.
عملیاتها و جنگهای احمد همه از روی اسلوب و قاعده بود. حرکاتش سنجیده و با اصول و قواعد فن نظامی تطبیق داشت و درستترین تاکتیک را در صحنه رزم پیاده میکرد و بسیاری از سرداران قادر نبودند به گرد پای احمد هم برسند و از این به بعد هم باید بکوشند درخشانترین عملیاتهای جنگی خود را از او تقلید کنند.
احمد به خوبی نقشه جغرافیایی را میشناخت و از همه افراد یگانهایش بهتر از نقشه استفاده میکرد. با این حال هیچ وقت به نقشه جغرافیایی محدود نمیشد، چشم از نقشه برمیداشت و به زمین عملیات پا میگذاشت. پیش و پس از پرداختن به نقشه، زمین را که توجیه میشد و فرماندهان تحت امر را که توجیه میکرد، افراد را تهییج میکرد، با خطابهاش هیجان به جان رزمندگان میریخت. فرمان صادر میکرد، «یازهرا» و «یاحسین» میگفت.
به نماز و دعا و قرآن متوسل میشد. اشک میریخت، فریاد میزد و فرمان صادر میکرد و در نزدیکترین نقطه به دشمن حاضر میشد و ستونهای مهیب رزمندگان را به حرکت وا میداشت. در چنین شرایطی، هیچ فرماندهی از دشمن در برابر نیروهای پرشور احمد، تاب مقاومت نداشت چون بر توپخانه، ادوات زرهی، مکانیزه، پیاده، لجستیک، اطلاعات و عملیات و ارتباطات مسلط بود و به همه فرمانهای دقیق میداد. از آتش توپخانه و ادواتش به بهترین شکل استفاده میکرد و به شدیدترین وجه ممکن علیه دشمن آن را به کار میگرفت.
احمد کاظمی نه جنگ کلاسیک را که برای دشمن شناخته شده بود، پیاده میکرد و نه واحدش را در دستههای کوچک پراکنده میکرد و عملیات چریکی و نامنظم میکرد، بلکه شیوه جدیدی که در سپاه به تکامل رسیده بود به کار میبست. جنگ انقلابی و مردم با لشکر، با تاکتیکهای جدید و نو به نو و آرایشهای فشرده و تازه که دشمن را بیاندازه آسیبپذیر میکرد.
احمد کاظمی و لشکرش، شمشیر برنده فرمانده کل سپاه، در جنگ بود و تاکتیک ویژه و سر اصلی نبرد و طرز رسیدن به هدف اصلی را فرمانده کل سپاه با دو، سه فرمانده در جنگ از جمله احمد به نتیجه میرساند.
در پایان آنچه باید به عنوان قطرهای به این قطرات بازگوشده از سرگذشت احمد کاظمی اضافه کرد، این است که وی، چریک، رزمنده، برمانده و مؤمن بابصیرتی بود که همیشه در وضعیت فعال وارد حوادث تاریخی میشد و در این حالت و با این ویژگی بود که به وقایع پیش روی انقلاب اسلامی مینگریست. او مانند همتای خود، حسین خرازی در نگاه اولیه و سطحی، جزو فرماندهان عملگرایی به شمار میرفتند که در هشت سال دفاع مقدس با ظرفیتی بسیار عالی در حیطه مسئولیت نظامی خویش گاهی در مقیاس ملی اقدام میکردند و گاه با تأکید بر جغرافیای تأسیس لشکر تحت فرماندهی خود به تجزیه و تحلیل مسائل با عینک محلی و تصمیمگیری برای نمایش مسئولیت و ایمان در محدوده شهری و زادگاهیشان مجبور میشدند. طبیعی است در چنین فضایی تناقضنما (پارادوکسگونه) و بنا بر تأثیرات ذاتی جنگ و دفاع، کمابیش رفتار آنها رنگ پراگماتیسم به خود بگیرد و ناظران خارج از حوزههای عملیاتی و حیطههای نظامی و لشکری را به قضاوتهای غیرمنصفانه و بیراهه سوق دهد، اما همانگونه که در سطور پیش آمد، احمد به دلیل اینکه به روشنی نشان میداد نه نتیجهگراست و نه سودمحور، هیچ گاه دچار آفتهای پراگماتیستی نشد و نظام تنبیه و تشویق خود و دیگران جز رضایت حق و سربلند نگاه داشتن پرچم دین، ارزش دیگری را موجد و منشأ نمیپنداشت.
منبع: وبلاگ آثار شهدا - بازتاب