بسم الله الرحمن الرحیم
پهلوانی ، پهلوانان جهان را بر زمین افکنده و شهرت بسیار یافت . از قدرت زیاد به غرور افتاد و رو به آسمان کرد و گفت : بار خدایا حالا جبرئیل را بفرست تا با او دست و پنجه نرم کنم . زیرا دگر کسی روی زمین تاب مقابله با من را ندارد.
چند روز نشد که حق تعالی او را ضعیف کرد و برای شکستن غرورش او را به ویرانه ای انداخت.
صاحب دلی از کنار او رد می شد و گفت : اینکه خدا یکی از لشگر های از همه کوچکترش را بر تو مسلط نمود ،تا متنبه شوی و از غرور توبه کنی تا خداوند ترا عافیت دهد.
بر گرفته شده از کتاب یکصد موضوع پانصد داستان
صفحه ی 378