سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، روشنی بخش اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
با یک عده بسیجی
محرم؛ موسم غم
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/11/7:: 8:57 عصر
  • شیعیان! بارید اشک غم، محرم آمده
    بر دل پاکان عالم، موسم غم آمده

    هر کجا گشته سیاه و، دسته ها افتاده راه
    زیب دوش هر جوان و پیر، پرچم آمده

    در چنین ماهی، حسین بن علی با امر حق
    رو  به سوی نینوا با عزم مبرم آمده

    هر دو لشکر در زمین کربلا پرچم زدند
    حق و ناحق، هر دو، بر صحرای ماتم آمده

    این یکی بهر شهادت، آن یکی بهر غضب
    بر زمین «غاضریه»، هر دو توام آمده

    پور حیدر، سبط پیغمبر، حسین بن علی
    بهر احیای حقیقت، سخت ملزم آمده

    با خود آورده است یک دریا ز خویش و آشنا
    هر یکی بهر شهادت، شاد و خرم آمده

    اهل بیت باوفایش در پی اثبات حق
    صف به صف در کربلای غم، منظم آمده

    زینبی که آبرو داده است بر شرم و حیا
    حالیا بهر دفاع، این سان مصمم آمده

    از برای جان نثاری، حضرت عباس هم
    با برادرهای گیرایش به علقم آمده

    اکبر شهزاده، آن زیباتر از گل های سرخ،
    با حسین بن علی، همراه و همدم آمده

    قاسم، آن نوباوه ی پور حسن، بر کربلا
    جای بابایش چه زیبا و مکرم آمده!

    خون اصغر از برای مهر و امضای قیام
    روز عاشورا به امر حق فراهم آمده

    نام هفتاد و دو تن ماند به دنیا تا ابد
    عزت یزدان، شهیدان را مسلم آمده

    جز شهادت، «داستانی» را نباشد آرزو
    در ره حق بر دلم این گفته، ملهم آمده

    از: حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی (قدس سره)
    نوای نینوا، ص 24 _ 26


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لقمه به لقمه! آیا راضی شدی؟
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/11/7:: 8:57 عصر
  • از امام علی بن موسی الرضا _ علیه السلام _ نقل شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدیدی پیش آمد که مردم خیلی در سختی بودند.

         یک روز زنی لقمه نانی تهیه کرده بود. آن را به دهان برد تا بخورد. سائلی (= فقیری‏) از پشت در صدا زد: «یا امة الله! الجوع!‍؛ ای کنیز خدا! گرسنه ام.»

         آن زن آن لقمه را از دهانش بیرون آورد و خود، به خود گفت: «سزاوار نیست که من بخورم و او گرسنه بماند! و آن را به عنوان صدقه به آن سائل داد.

         بعد از این جریان، آن زن طفل صغیر (= کوچک) خود را برداشته و برای جمع کردن هیزم به صحرا رفت. بچه ی کوچکش را کناری گذاشته و خود مشغول جمع کردن هیزم شد.

         ناگهان گرگی آمد و بچه ی آن زن را به دهان گرفت و روانه شد! وقتی زن متوجه شد که گرگ بچه ی صغیر او را برداشته و می برد تا او را بخورد، صیحه ای زد و دنبال گرگ روان شد.

         خداوند جبرئیل را فرستاد و (او) آن (بچه) را از دهان آن گرگ گرفته و به مادرش داد و گفت: «لقمه به لقمه! آیا راضی شدی؟ یک لقمه دادی و یک لقمه گرفتی!»

         با هر دست که بدهی، با همان دست پس می گیری.

    نسخه ی خطی کتاب «گنجینه ی لؤلؤ و مرجان»
    نگاشته ی حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی‏ (قدس سره)


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    با یک مگس، جهنمی شد!
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/11/7:: 8:57 عصر
  • مرحوم صدوق در کتاب «عقاب الاعمال» از «منذر» نقل می کند که امام جعفر صادق _ علیه الصلاة و السلام _ فرمود که سلمان (ره) می گفت: «مردی به جهت یک مگس به بهشت رفت و مرد دیگری به جهت یک مگس به آتش (جهنم)!»

         از امام صادق _ علیه السلام _ پرسیدند: «داستانشان چه بود؟» حضرت فرمود: «2 مرد در یکی از اعیاد بر قومی می گذشتند که آنان بت های خود را جلو روی خود گذاشته و جشن و سرور برپا کرده بودند و هر کسی که از آن جا می گذشت، بر او می گفتند: باید برای بتان ما یک چیزی قربانی کنی تا اجازه ی عبور از این جا به شما بدهیم! اشکال (و فرقی هم) ندارد که قربانی شما بزرگ باشد یا کوچک.
    آن قوم به این 2 نفر هم همان تکلیف را کردند.
    یکی از 2 نفر، مگسی را گرفت (و) به عنوان قربانی جلو بت های آن قبیله کشت؛ ولی دومی گفت: من هیچ کاری را برای غیر خدا انجام نمی دهم (و حتی یک مگس را هم به خاطر غیر خدا قربانی نمی کنم!)
    افراد آن قبیله، او را گرفته و کشتند!‏
    او داخل بهشت شد؛ ولی آن دیگری را که رها کردند، داخل دوزخ گشت!

    این داستان می خواهد بگوید که هیچ کاری را به خاطر غیر خدا نباید انجام داد.

    (این جا یک نفر با کشتن یک مگس مورد عذاب خدا قرار می گیرد. قاتلان برترین و زیباترین آفریده های خدا در صحرای کربلا به چه بلایی دچار خواهند شد؟ خدا می داند و بس. «اللهم! العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد، و اخر تابع له علی ذلک.»)

    نقل از: کتاب «گنجینه ی لؤلؤ و مرجان»
    نگاشته ی حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی (قدس سره)


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    شیمیایی هایی برای شعر! / سردبیران دروغ می گویند؟
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/11/7:: 8:55 عصر
  • دیروز فرصتی دست داد که ساعتی را در یک آرشیو غنی مطبوعات سپری کنم. بنا به سلیقه و سابقه ی آشنایی، مجلاتی را انتخاب کردم و جلو خودم، روی میز چیدم. نخستین مجله را که ورق زدم، در صفحه ی 2 جلد، قطعه شعری دیدم با عنوان «روی موج جنون» و با موضوع شیمیایی. یک مصراع از شعر این است:«در نفس های لخته ی این مرد، گاز اعصاب شعله ور شده است». نقد این شعر بماند برای بعد، حرف الآنم چیز دیگری است. مجله دوم را که تورق کردم، در صفحه 17 رسیدم به شعری سپید از شاعر توانمند علیرضا قزوه. موضوع این شعر هم شیمیایی بود.

    چند سطر از شعر این است:

    آنها به جای تماشای اروند

    به من کپسول خالی اکسیژن دادند

    و قرص هایی که بوی سیر له شده می داد

    سردبیر مجله ی نخست کسی است که به خاطر دو ریال سود بیشتر، سر یک نویسنده ی جانباز شیمیایی را کلاه گذاشته و او را رنجانده و فراری داده است. سردبیر مجله ی دوم نیز چند ماه از عمر یک نویسنده ی جانباز شیمیایی را با یک وعده ی دروغ به باد داده است و زندگی او را برای یک مقطع کوتاه دست خوش بحران کرده است! شاید حالا معنی تیتر این مطلب برای شما روشن شده باشد؟!

    حسن ختام این بحث چند سطر آخر شعر علیرضا قزوه باشد:

    گفتم که تب ندارم

    و فکر می کنم که شما شیمیایی شده اید!

    تمام آدم ها شیمیایی اند و نمی دانند!

    و گر نه چرا

    کسی نفس نمی کشد اینجا؟

    در پیش چشم این همه ناصر الدین شاه

    چشم حسود کور

    دارم نفس می کشم آقای دکتر!


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    اسماعیل همه را غافلگیر کرد
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/11/7:: 8:55 عصر
  • اسماعیل عطاخانی (معروف به اسماعیل عطایی) 17 سال داشت. شلوغ بود و به خاطر زندگی در محله ای قدیمی و آن چنانی گاهی بددهانی می کرد. به او می گفتند اسماعیل حرمت جبهه را داشته باش! می گفت چشم و قول می داد و چون عادت کرده بود باز یادش می رفت. کمتر کسی فکر می کرد شهید شود. ولی واقعاً بچه ی ساده دل و باخدایی بود. در عملیات والفجر چهار وقتی گردان سید الشهدا (س) رسید بالای ارتفاعات کانی مانگا، نیروهای عراقی در شیب ارتفاعات و در میان درختان در حال فرار بودند. تک تیراندازهایشان هم شلیک می کردند ولی کسی نمی توانست ببیندشان. اسماعیل که از اولین نفرات فتح کننده ی ارتفاع بود، خطاب به چند نفر دیگر گفت:«اوناهاشن. فلان فلان شده ها!» و بعد شروع به تیراندازی به طرفشان کرد. در همین اثنا یک گلوله ی قنّاسه نشست به پیشانی اش و به سوی دوست پرکشید. اسماعیل اولین شهید گردان بود. همه را غافلگیر کرد.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    مرگ مشکوک یک روحانی در دزفول
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/10/8:: 9:22 عصر
  • بسم الله الرحمن الرحیم

    انا لله و انا الیه راجعون

    یک روحانی فعال در عرصه مبارزه علیه برخی افراد معلوم الحال که علقه های مشکوکی با برخی فرقه ها دارند، در شهرستان دزفول جان خود را از دست داد.

    به گزارش خبرنگار مهر، یک روحانی مبارز درشهرستان دزفول که نسبت به فعالیت مرموز برخی فرقه های منتسب به دراویش که فعالیت های غیر قانونی  این جمع برای قوه قضائیه مسجل و بخشنامه ای نیز در این خصوص صادر شده، کشته شده است.
    ابوالقاسمی روحانی مبارزی که بطور مشکوک کشته شده، مدیر داخلی حوزه علمیه آیت الله قاضی دزفول بوده است.
    این اخبار درحالی است که همهمه ای درمیان بسیجیان ومومنان شهرستان دزفول برپا شده که به راهپیمایی بزرگ دراعتراض به مرگ این روحانی تبدیل شده است، بطوری که مردم معترض درخواست پیگیری دولت برای کشف مرگ مشکوک این روحانی و جمع آوری این جریان فکری را دارند. 
    این درحالی است که منبع آگاه مذکوردر شهرستان دزفول در گفتگو با خبرنگار مهر، مرگ این روحانی را "گاز گرفتگی" آن هم بعد از برگشت وی از یک میهمانی عنوان کرد.
    این منبع آگاه همچنین اظهارداشت :  آتش نشانی دزفول نیز در گزارش خود مرگ این روحانی را "گاز گرفتگی" اعلام کرده است.
    به گفته منبع فوق تاکنون هیچ شکایتی درخصوص مرگ مشکوک این روحانی به مقامات ارشد نظامی و انتظامی این شهرستان ارائه نشده است.

    گفتنی است وی از کاربران فعال پارسی بلاگ می باشد.
    تسلیت... تسلیت...


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    مخلص آقای پاپ فحاش ( رو نوشت از وبلاگ نام )
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/10/8:: 9:18 عصر
  • امروز تو اخبار شنیدم جناب آقای متکی شخصا تشریف بردن واتیکان و نامه ای که شخصا جناب آقای احمدی نژاد براشون نوشته بودن رو تقدیم جناب آقای پاپ کنن که ایشون هم شخصا گرفتن و خوندن!!!
    میدونم... فعلا هیچ ایرادی نداره و این متن هم فعلا هیچ ربطی به تیتر خبر نداره...
    دوست دارید بدونید ربطش کجاست؟؟؟
    همین جناب آقای پاپ که جناب آقای متکی شخصا تشریف بردن واتیکان و نامه ای که شخصا جناب آقای احمدی نژاد براشون نوشته بودن رو تقدیمش کردن چند مدت پیش... موقعی که تازه پاپ شده بود ، جوگیر شد و یه توهین بدجوری به اسلام کرد...
    بعدش تمام مردم مسلمان جهان ریختن تو خیابون ها و اعتراض شدیدی کردن... البته منهای مسلمانان شهید پرور و همیشه در صحنه ایران اسلامی عزیز که سعی کردن با مهرورزی و اعتراض تلویزیونی و گفتمان ، پاپ - رهبر کاتولیک های جهان - را به غلط کردن بیندازن...

    The image “http://content.clearchannel.com/timages/photo/default_23706_20.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

    نتیجش هم که معلومه... افت کلاسه رهبر کاتولیک های جهان بگه ببخشید... فقط گفت اطلاعات رو به اشتباهی دادن...
    ماشا الله به این رهبر با شعور و کمالات... اگه هفته ای یک بار هم می نشست پای برنامه گوی و میدان شبکه سه ، اطلاعات عمومیش بیشتر از الآن بود...
    خلاصه آقای پاپ فحاش!!!
    ما که فهمیدیم یه جورایی از زیر فاجعه در رفتی... اون هم به عنایت دولت های اسلامی مقتدر!!!
    دولت های اسلامی بجای اینکه تا تنور داغه و مردم تو شور و هیجانن ، نون رو بچسبونن... به همین جواب مسخره پاپ راضی شدن...
    بله... پاپ هیچ وقت بخاطر توهین به چند میلیارد مسلمان ، عذر خواهی نکرد...
    حالا هم دولت مهرورزی... نامه ای نوشتن به این آقای پاپ که یه جورایی به خاطر گفتمان هایی که در رسانه ها بر علیه شون انجام دادن... از دلش در بیارن...

    البته پاپ هم سنگ تموم گذاشت و به همین مناسبت سال 2007 میلادی رو سال عزت و افتخار مسیحیان و پاسخ سران کشورهای اسلامی به مسیحیان معرفی کرد!!!

    سلام جناب آقای پاپ مقدس!!!
    خیلی مخلصیم... شرمنده... رومون سیاه که تو تلویزیون یکی دو بار اون مهرورزیتون رو محکوم کردیم...
    شرمنده ایم...

    رونوشت از وبلاگ نام
    www.Nam.parsiblog.com


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    میهمان خدا در زمین
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/10/8:: 9:11 عصر
  • بسیاری از پدیده‌های دوران دفاع مقدس، بی‌بدیل و از جهاتی شگرف و تکرارناشدنی هستند، زیرا به لحاظ کالبدی، فضایی در مقطع جنگ هشت ساله ایجاد شد که علل وقوع آن در بستر تاریخ تفکر سیاسی اجتماعی شیعه و اتفاقاتی که در صحنه روابط بین‌الملل در اواخر قرن بیستم و فراز و نشیب‌هایی که در روند تحولات اجتماعی قرن اخیر رخ داد، قابل جستجوست.

    فرماندهان دوران دفاع مقدس به اقتضای شرایط زمانی و مکانی و سطح و شکل آموزه‌های دینی، گاه از مسیر عشق عبور می‌کردند و گاه از راه عقل و البته باید گفت شخصیت آنان، الهام‌گرفته از منش و تفکر حضرت امام خمینی(ره) بود.

    شهید احمد کاظمی در زمره فرماندهانی بود که به نحو بارزتری از تعلیمات عرفانی مبارزه مبتنی بر اندیشه امام راحل به درستی بهره گرفت و حماسه‌های تاریخی آفرید.

    فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران اذعان دارند که احمد کاظمی از یک سو در برابر توده‌های بسیجی متواضع و کاملا آشتی‌پذیر بود، لیکن آنگاه که آتش جنگ و دفاع و شبیخون دشمن شعله‌ور بود، بسیار سرسخت و آشتی‌ناپذیر ظاهر می‌شد.

    او نه تنها در آن سوی جبهه که در این سو نیز بر پایه عهد و پیمانی که تنها با خدای خود بسته بود، در جریان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌های عملیاتی بی‌دلیل انعطاف نشان نمی‌داد. تجزیه و تحلیل این تضاد رفتاری، تماما در چهارچوب فضای مدیریتی خاص زمان جنگ امکان‌پذیر می‌شود.

    بی‌شک می‌توان گفت این شیوه مدیریتی در درجه نخست، برای راویان و در مراحل بعد برای اندک نزدیکان احمد کاظمی، قابل فهم و درک بوده است. او به همان شدتی که در برابر پایین‌دستان رزمنده و بسیجی، نرم‌خو، ملایم و حمایت‌گر بود، در هنگامه بحث و مجادله بر سر طرح‌های عملیاتی و انتخاب، فلش حمله علیه دشمن بعثی، سرسختانه، قاطع و غیراحساساتی رفتار می‌کرد و پس از ساعت‌ها شناسایی شخصی و مستقیم منطقه هدف تهاجم و احتجاج با دیگر فرماندهان و رده‌های مافوق، آنگاه که پای در کارزار می‌نهاد، ولوله به راه می‌انداخت و ستون به ستون دشمن را متزلزل می‌ساخت تا جایی که حتی دشمن به فغان می‌آمد و زبان به اعتراف می‌گشود.

    او به دلیل همین ویژگی‌های منحصر به فردش، بارها قبل از هر عملیاتی، اعتراض‌ها و انتقادهای زیادی را به خود معطوف می‌کرد، ولی در پی کسب احساس تکلیف و تشخیص برای اقدام به موقع، وقتی کاروان لشکرش را به راه می‌انداخت و در خطوط اول جبهه؛ چه در پهن‌دشت جنوب و چه در قلل مرتفع و دره‌ها و یال‌های غرب کشور و چه در پشت خاکریزها آماج گلوله‌های مستقیم تانک که مثل رگبار تیر اجرای آتش می‌کردند قد می‌افراشت، روحیه‌ای سرشار از موفقیت و ظفرمندی به سراسر اردوگاه خودی تزریق می‌نمود.

    احمد در راستای احساس مسئولیتی که در برابر رزمندگان بسیجی داشت، در روزهای باقی‌مانده به عملیات، کلیه واحدهای ستادی و پشتیبانی را از نزدیک بازدید می‌کرد و از جمله برادران بهداری را به شرکت دادن بیشتر پزشکان در خط و برادران اطلاعات و عملیات را به انتخاب بهترین معبر و راهکار و برادران مهندسی را به احداث به موقع خاکریز و سنگر و... توصیه اکید می‌نمود و سپس شخصا برای کسب اطلاع از میزان پیشرفت این امور، حضوری پرمخاطره در خطوط مقدم پیدا می‌کرد.

    سادگی، خلوص و تواضع و فروتنی او باعث شده بود در قلب رزمندگان و بسیجی‌ها جا داشته باشد. به همه جا سرکشی می‌کرد و با رده‌هایی پایین لشکر از مسئول تعمیرگاه گرفته تا مسئول حمام، اسلحه‌خانه، بسیجی‌ها تا گردان و... حضورا نشست و برخاست داشت. هرکس با او برخورد می‌کرد، شیفته مرام و اخلاق و ادب و حجب و حیای او می‌شد.

    روحیات بسیجی و خلق و خو و رفتار و سخنانش، امکان ارتباط با نیروهای بسیجی را به خوبی برایش فراهم می‌‌ساخت و به خوبی بر نیروهای مردمی فرماندهی می‌کرد.اگر زندگی فرمانده‌هان شهید لشکرها چون احمد کاظمی، مهدی باکری، حسین خرازی، همت و زین‌الدین عمیقا بررسی شود، همه به این واقعیت مسلم ایمان می‌آورند که این فرماندهان، استادان بزرگ فن جنگ هستند و قطعا در رأس همه آنان، احمد کاظمی در قامت یک فرمانده نیرو که حیات مبارک او شانزده سال پس از جنگ ادامه پیدا کرد، در این فن از سرداران جاودانه تاریخ است.

    کوبیدن دشمن برای تحمیل اراده خود بر دشمن و متقاعد کردن دشمن به نحوی مطمئن که در برابر این فرمانده توانمند و نابغه در میدان جنگ نمی‌توان تاب مقاومت آورد، از احمد کاظمی برمی‌آمد و بس. وی پدیده‌ای بود که دیگر ممکن نیست به آسانی نظیر او به وجود آید.

    شهید کاظمی و لشکر هشت نجف قهر الهی بودند که بر سر دشمن بعثی فرود می‌آمدند و خداوند احمد کاظمی و لشکر هشت نجف را برای کیفر دادن به سربازان متجاوز به ایران اسلامی فرستاد.

    احمد با صداقت و خلوص و شجاعت و تدبیری بی‌مانند، خویشتن را در خدمت به ولایت و اسلام و مسلمین و ایران اسلامی مستحیل و ذوب کرد و 28 سال خستگی‌ناپذیر و بی‌وقفه در قالب یک فرمانده مجاهد و عارف کوشید. عشق و خدمت به ولایت و نظام اسلامی و ایران اسلامی بر روح او مسلط بود. فعالیت‌های فکری، هوش، تحرک فوق‌العاده و گرایش دایم برای کوبیدن دشمن در هر نقطه و مکانی از خطوط برجسته احمد کاظمی بود.

    شهید کاظمی به اعتقاد تمام فرماندهان و صاحب‌نظران نظامی، برجسته‌ترین تاکتیک‌دان (پیروزی در نبردها) و هم استراتژیستی خبره بود و تشخیص‌های صحیح راهبردی داشت. مثل شهید مهدی باکری کم‌ حرف می‌زد ولی زیاد عمل می‌کرد. مهدی، حسین و احمد اهل اظهارنظرهای مبسوط نبودند و در جلسه‌ها، تطویل کلام نداشتند.

    خیلی خلاصه اظهارنظر می‌کردند و حرف می‌زدند و اغلب خاموش بودند. امام علی(ع) در وصف یکی از برادران دینی خود در نهج‌البلاغه می‌فرماید: بیشتر روزگار خاموش بود و اگر می‌گفت، ‌غلبه می‌کرد و تشنگی پرسندگان را فرو می‌نشاند. کاظمی هم مثل مهدی، مصداق این فرمایش مولی امیرالمؤمنین بود.

    هرگز مشتی و دستی و شلاقی بر سربازش در میدان نزد، بلکه رزمنده‌اش را با تشویق و افتخار و معنویت و ادب و شجاعت به جنگ وا داشت و سربازانش وقتی اراده آهنین و صلابت روح و شجاعت و ادب احمد را در میدان جنگ می‌دیدند، برای پیشروی و حمله به دشمن، سر از پا نمی‌شناختند.

    عملیات‌ها و جنگ‌های احمد همه از روی اسلوب و قاعده بود. حرکاتش سنجیده و با اصول و قواعد فن نظامی تطبیق داشت و درست‌ترین تاکتیک را در صحنه رزم پیاده می‌کرد و بسیاری از سرداران قادر نبودند به گرد پای احمد هم برسند و از این به بعد هم باید بکوشند درخشان‌ترین عملیات‌های جنگی خود را از او تقلید کنند.

    احمد به خوبی نقشه جغرافیایی را می‌شناخت و از همه افراد یگان‌هایش بهتر از نقشه استفاده می‌کرد. با این حال هیچ وقت به نقشه جغرافیایی محدود نمی‌شد، چشم از نقشه برمی‌داشت و به زمین عملیات پا می‌گذاشت. پیش و پس از پرداختن به نقشه، زمین را که توجیه می‌شد و فرماندهان تحت امر را که توجیه می‌کرد، افراد را تهییج می‌کرد، با خطابه‌اش هیجان به جان رزمندگان می‌ریخت. فرمان صادر می‌کرد، «یازهرا» و «یاحسین» می‌گفت.

    به نماز و دعا و قرآن متوسل می‌شد. اشک می‌ریخت، فریاد می‌زد و فرمان صادر می‌کرد و در نزدیک‌ترین نقطه به دشمن حاضر می‌شد و ستون‌های مهیب رزمندگان را به حرکت وا می‌داشت. در چنین شرایطی، هیچ فرماندهی از دشمن در برابر نیروهای پرشور احمد، تاب مقاومت نداشت چون بر توپخانه، ادوات زرهی، مکانیزه، پیاده، لجستیک، اطلاعات و عملیات و ارتباطات مسلط بود و به همه فرمان‌های دقیق می‌داد. از آتش توپخانه و ادواتش به بهترین شکل استفاده می‌کرد و به شدیدترین وجه ممکن علیه دشمن آن را به کار می‌گرفت.

    احمد کاظمی نه جنگ کلاسیک را که برای دشمن شناخته شده بود، پیاده می‌کرد و نه واحدش را در دسته‌های کوچک پراکنده می‌کرد و عملیات چریکی و نامنظم می‌کرد، بلکه شیوه جدیدی که در سپاه به تکامل رسیده بود به کار می‌بست. جنگ انقلابی و مردم با لشکر، با تاکتیک‌های جدید و نو به نو و آرایش‌های فشرده و تازه که دشمن را بی‌اندازه آسیب‌پذیر می‌کرد.

    احمد کاظمی و لشکرش، شمشیر برنده فرمانده کل سپاه، در جنگ بود و تاکتیک ویژه و سر اصلی نبرد و طرز رسیدن به هدف اصلی را فرمانده کل سپاه با دو، سه فرمانده در جنگ از جمله احمد به نتیجه می‌رساند.

    در پایان آنچه باید به عنوان قطره‌ای به این قطرات بازگوشده از سرگذشت احمد کاظمی اضافه کرد، این است که وی، چریک، رزمنده، برمانده و مؤمن بابصیرتی بود که همیشه در وضعیت فعال وارد حوادث تاریخی می‌شد و در این حالت و با این ویژگی بود که به وقایع پیش روی انقلاب اسلامی می‌نگریست. او مانند همتای خود، حسین خرازی در نگاه اولیه و سطحی، جزو فرماندهان عمل‌گرایی به شمار می‌رفتند که در هشت سال دفاع مقدس با ظرفیتی بسیار عالی در حیطه مسئولیت نظامی خویش گاهی در مقیاس ملی اقدام می‌کردند و گاه با تأکید بر جغرافیای تأسیس لشکر تحت فرماندهی خود به تجزیه و تحلیل مسائل با عینک محلی و تصمیم‌گیری برای نمایش مسئولیت و ایمان در محدوده شهری و زادگاهی‌شان مجبور می‌شدند. طبیعی است در چنین فضایی تناقض‌نما (پارادوکس‌گونه) و بنا بر تأثیرات ذاتی جنگ و دفاع، کمابیش رفتار آنها رنگ پراگماتیسم به خود بگیرد و ناظران خارج از حوزه‌های عملیاتی و حیطه‌های نظامی و لشکری را به قضاوت‌های غیرمنصفانه و بیراهه سوق دهد، اما همان‌گونه که در سطور پیش آمد، احمد به دلیل این‌که به روشنی نشان می‌داد نه نتیجه‌گراست و نه سودمحور، هیچ گاه دچار آفت‌های پراگماتیستی نشد و نظام تنبیه و تشویق خود و دیگران جز رضایت حق و سربلند نگاه داشتن پرچم دین، ارزش دیگری را موجد و منشأ نمی‌پنداشت.

    منبع: وبلاگ آثار شهدا - بازتاب


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    استخدام امام جماعت و دادن افطاری، راهی برای نجات پنتاگون!
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/10/8:: 9:11 عصر
  • تجربیات چندین ساله نظامیان آمریکا در دخالت و اشغال مناطق مسلمان‌نشین، آنها را به این تصمیم رسانده که ولو با دادن امتیاز استخدام امام جماعت در پادگان یا دادن افطاری به مسلمانان آمریکایی، استفاده خود را در جنگ از آنان ببرند.

    به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب» به نقل از «کریستین ساینس مانیتور»، در حالی که نیروهای آمریکایی در حال جنگ با مسلمانان افراطی هستند، پنتاگون و نیروهای مسلح آمریکا در خانه به دنبال استخدام سربازان مسلمان هستند.

    یکی از اهداف این طرح، علاقه‌مند کردن مسلمانان به ارتش است که نیاز به افسران و نیروهایی دارد که بتوانند به عربی و دیگر زبان‌های مرتبط صحبت کرده و فرهنگ مناطقی مانند عراق و افغانستان را درک کنند. این تلاش جوانب گسترده‌تری نیز دارد. مقامات پنتاگون می‌گویند که به دنبال ایجاد درکی متقابل با مسلمانان در آمریکا و خارج از مرزها هستند و هدف آنان جلب حمایت مسلمانان برای اهداف جنگی آمریکاست.

    از جمله این تلاش‌ها برای جذب مسلمانان، می‌توان به اقدامات زیر اشاره کرد:
    ـ بیشتر آکادمی‌ها و پایگاه‌های آمریکایی، نمازخانه‌هایی ایجاد کرده‌اند.
    ـ عده‌ای امام جماعت به صورت تمام‌وقت و نیمه‌وقت به عنوان پیش‌نماز در آکادمی‌ها و برخی پایگاه‌های نظامی حضور دارند.
    ـ افسران ارشد غیرمسلمان و مقامات پنتاگون، جشن‌های مذهبی مسلمانان را با دیگر مسلمانان در داخل و خارج آمریکا جشن می‌گیرند.

    «گوردون انگلند» از مقامات ارشد وزارت دفاع آمریکا می‌‌گوید: «این کارها یک پیام دارد؛ این‌که مسلمانان و مذهب اسلام به طور کامل قابل انطباق و سازگاری با ارزش‌های غربی هستند».

    در دو سال گذشته، خود «انگلند» میزبان ضیافت افطار در ماه رمضان بود و مهمانان او سفرا، رهبران جامعه مسلمانان آمریکا و مسلمانانی بودند که در نیروهای مسلح آمریکا خدمت می‌کردند.

    بوش نیز در ماه اکتبر در کاخ سفید مطابق چند سال پیش ضیافت افطاری برگزار کرد. ژنرال «رابرت ماگنوس»، جانشین فرمانده نیروی دریایی آمریکا هم در واشنگتن اقدام مشابهی را به عمل آورد.

    استخدام در نیروهای مسلح آمریکا بنا بر مذهب نبوده، ولی پنتاگون برآورد می‌کند که دست‌کم 3386 مسلمان تا ماه سپتامبر در ارتش آمریکا خدمت می‌کرده‌اند. آمار دقیقی در این مورد قابل دسترسی نیست، چراکه این افراد هرچند در زمان استخدام درباره مذهبشان مورد سؤال قرار می‌گیرند، این اطلاعات فاش نمی‌شود. آنان اضافه کردند که آفریقایی ـ آمریکایی‌های مسلمان، بیشترین درصد این افراد را تشکیل می‌دهند.

    در 6 ژوئن، «انگلند» یک نمازخانه را در مرکز «کووانتیکو» در نزدیکی واشنگتن افتتاح کرد. این پایگاه 6100 نیرو داشت که 24 نفر آنان مسلمان هستند. مسلمان این مرکز همچنین از مزایای بیشتری نسبت به دیگر نظامیان برای انجام اعمال مذهبی خود برخوردارند. مثلا در ماه رمضان، وقت کافی برای خوردن سحری و افطاری به آنان داده شده و مجبور به تمرینات سخت بدنی نیستند.
    سربازان مسلمان می‌گویند: گاهی برخوردهایی با غیرمسلمانان پیش می‌آید، اما در جنگ این مسائل مهم نیست.

    «نیکلاس بورگس» که مسلمان و در حال گذراندن دوره کماندویی است، می‌گوید که دوستانش او را «اسامه بن بورگوس» صدا می‌زنند، اما همه این مسائل تنها شوخی است و من تنها با یک لبخند، پاسخ آنان را می‌دهم.

    ستوان «جمیل الکتان» که اصلیت سوری دارد، می‌گوید که دانش او از زبان عربی و آشنایی‌اش با فرهنگ عرب دو فاکتور مهم در دو مأموریت وی در عراق بوده است.

    او می‌گوید: من نه تنها به همرزمانم کلمات کلیدی عربی را آموزش می‌دادم، بلکه به آنان نشان می‌دادم که همه مسلمانان افراطی نیستند و همچنین با بسیاری محلی‌ها هم دوست شده بودم که گاهی اطلاعات خوبی به من می‌دادند. نیروهای مسلح آمریکا، برنامه آشنایی با فرهنگ خاورمیانه‌ای را در سراسر پایگاه‌های نظامی به اجرا درآورده‌اند.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    خدا شناسی
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/10/8:: 7:48 عصر
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    ترجمه ی خطبه ی 160 حضرت علی (ع)

    فرمان خدا قضای حتمی و حکمت ، و خشنودی او مایه امنیت و رحمت است ‍؛ از روی علم ، حکم می کند و با حلم و بردباری می بخشاید.
    خدایا سپاس تو راست بر آنچه می گیری و عطا می فرمایی و شفا می دهی یا مبتلا می سازی ، سپاسی که تو را رضایت بخش ترین ، محبوب ترین و ممتازترین باشد، سپاسی که آفریدگانت را سرشار سازد ، و تا آنجا که تو بخواهی تداوم یابد ، سپاسی که از تو پوشیده نباشد ، و از رسیدن به پیشگاهت باز نماند ، سپاسی که شمارش آن پایان نپذیرد ، و تداوم آن از بین نرود.
    خدایا حقیقت بزرگی تو را نمی دانیم ، جز آن که می دانیم تو زنده ای و احتیاج به غیر نداری ‍، خواب سنگین یا سبک تو را نمی رباید هیچ اندیشه ای به تو نرسد و هیچ دیده ای تو را ننگرد ، اما دیده ها را تو می نگری ، و اعمال انسانها را شماره فرمایی و قدم ها و موی پیشانی ها (زمام امور همه) به دست توست. خدایا آنچه را که از آفرینش تو می نگریم ، و از قدرت تو به شگفت می آییم و بدان بزرگی تو را می ستاییم ، بسی نا چیز است در برابر آنچه که از ما پنهان ، و چشم های ما از دیدن آنها ناتوان و عقلهای ما از درک آنها عاجز و پرده های غیب میان ما و آنها گسترده می باشد.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 98869
    بازدید امروز : 19
    بازدید دیروز : 4
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    عشق به اهل بیت (علیهم السلام)[30] . معارف اسلامی . مناجات با خدا . عارفانه ترین .
    ............. بایگانی.............
    همه چیز من
    حرف دل
    سنن النبی
    ملکا ذکر تو گویم
    خاطره ی عشق
    از دریچه ی علم
    بسیجی یعنی این
    از دریچه ی عشق
    کودکی که خدا را دید
    پهلوان پنبه
    امانتی
    دعا به جای نفرین
    او جسم نیست و هرگز دیده نمی شود
    اقای پاپ فحاش ، مخلصتیم
    آقای ابوالقاسمی
    پنتاگون بی عرضه
    میهمان خدا روی زمین
    محرم موسم غم
    خط سرخ
    خداشناسی
    ویژگی های قرآن
    شیمیایی ها
    جنگ و جای ...
    با یک مگس جهنمی شد !
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    با یک عده بسیجی
    اجمدرضا عابدی
    14 سال سن دارم و مشغول به تحصیل می باشم.علاقه ی شدیدی به کامپیوتر دارم و بیشتر از آن به بسیج. امیدورام که همه ی بسیجیان زیر سایه ی امام امت محفوظ باشند.یا علی ( بسیجی )

    .......... لوگوی خودم ........
    با یک عده بسیجی
    .......لوگوی دوستان ........




    ....... لینک دوستان .......
    حضرت استاد بنیسی (ره) و 555 اثرش
    دوست طلبه من؛ محقق بنیسی
    معرفی سایت های برتر

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........