سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند متعال می فرماید : « ... همچنان بنده ام با کارهای مستحب به من نزدیک می شود، تا آنجا که دوستشمی دارم . در نتیجه، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایشو قلب دریابنده اش می شوم . اگر مرا بخواند، پاسخش دهم و اگراز من درخواست کند، به او ببخشم» . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
با یک عده بسیجی
فوت کرد آتش را خاموش کند؛ ریشش آتش گرفت!
  • نویسنده : اجمدرضا عابدی:: 85/9/24:: 3:11 عصر
  • یعقوب بن سلیمان می گوید: مدتی از سال 61 هجری... (و) واقعه ی کربلا و شهادت آقا اباعبدالله الحسین _ علیه السلام _ گذشته بود که یک شبی من با چند نفر از یاران و دوستان خودم در محفلی دور هم نشسته و صحبت از واقعه ی دلخراش عاشورا و شهادت شهیدان کربلا کرده و بر قاتلین آن ها لعن می فرستادیم و می گفتیم که (الحمد لله؛) همه ی قاتلین شهدای کربلا، از مال و جان گرفتار شده و به جهنم واصل شدند.

         در آن هنگام پیرمردی که در گوشه ای نشسته بود، رو  به ما کرد (و) سوگند یاد نمود و گفت: «من از آن ها(یی) هستم که در کربلا در قتل امام حسین شرکت کردم و تا کنون هم هیچ آسیب و ضرری بر من نرسیده که موجب ناراحتی من باشد!» همه ی یاران با خشم و غضب بر او نگریستند.

         در همان حال، چراغی که با روغن (= نفت) در وسط منزل می سوخت،‏ دود زد و فتیله اش خراب شد. آن پیرمرد شروع کرد به اصلاح کردن آن.

         ناگهان انگشت وی آتش گرفت! فوت کرد تا خاموش شود؛ ریشش آتش گرفت! بیرون دویده، خود را به آب حوض انداخت؛ ولی آتش در بالای سر او شعله ور بود و همچنین ماند تا هلاک شد!

         خدا او لعنت کند!

    نسخه ی خطی کتاب «گنجینه ی لؤلؤ و مرجان»
    نگاشته ی حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی (قدس سره)


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 98871
    بازدید امروز : 21
    بازدید دیروز : 4
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    عشق به اهل بیت (علیهم السلام)[30] . معارف اسلامی . مناجات با خدا . عارفانه ترین .
    ............. بایگانی.............
    همه چیز من
    حرف دل
    سنن النبی
    ملکا ذکر تو گویم
    خاطره ی عشق
    از دریچه ی علم
    بسیجی یعنی این
    از دریچه ی عشق
    کودکی که خدا را دید
    پهلوان پنبه
    امانتی
    دعا به جای نفرین
    او جسم نیست و هرگز دیده نمی شود
    اقای پاپ فحاش ، مخلصتیم
    آقای ابوالقاسمی
    پنتاگون بی عرضه
    میهمان خدا روی زمین
    محرم موسم غم
    خط سرخ
    خداشناسی
    ویژگی های قرآن
    شیمیایی ها
    جنگ و جای ...
    با یک مگس جهنمی شد !
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    با یک عده بسیجی
    اجمدرضا عابدی
    14 سال سن دارم و مشغول به تحصیل می باشم.علاقه ی شدیدی به کامپیوتر دارم و بیشتر از آن به بسیج. امیدورام که همه ی بسیجیان زیر سایه ی امام امت محفوظ باشند.یا علی ( بسیجی )

    .......... لوگوی خودم ........
    با یک عده بسیجی
    .......لوگوی دوستان ........




    ....... لینک دوستان .......
    حضرت استاد بنیسی (ره) و 555 اثرش
    دوست طلبه من؛ محقق بنیسی
    معرفی سایت های برتر

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........